کد مطلب:152213 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

شفای چشم آیت الله حاج میرزا مهدی بروجردی
آقای حاج میرزا مهدی بروجردی ساكن شهر قم، كه از علما و بزرگان حوزه ی علمیه و صاحب تألیفات عدیده همچون كتاب «اسلام و مستمندان» هستند، این قضیه را در آن كتاب نقل فرموده اند:

در سن بیست سالگی در اثر ضعف چشم محتاج به عینك شدم و بالنتیجه لازم دانستم كه برای علاج آن اقدام عاجلی به عمل آورم. برای این منظور به پزشكان متخصص چشم مراجعه كردم، ولی بعد از مداوای زیاد نتیجه ی مثبتی به دست نیامد و برای خواندن خطوط و دیدن افراد عینك نیازمند بودم.

بالاخره سالی بعد از مراجعت از مكه، از طرف كویت به كاظمین مشرف شدم. نزدیك اربعین، كه شب زیارتی حضرت امام حسین علیه السلام است؛ مردم از اطراف به كربلا می رفتند تا از فیوضات آن شب و عنایات و الطاف الهی در حرم امام حسین علیه السلام بهره مند شوند. من هم به همین منظور، عازم كربلا شدم تا بتوانم شفای چشم خود را در كنار آن مرقد از خدای متعال بخواهم و با توسل به ذیل عنایت حضرت سید الشهداء علیه السلام اباعبدالله الحسین علیه السلام، خداوند حاجتم را برآورد.


عصر روز نوزدهم صفر، به عزم كربلا، كاظمین را ترك گفتم: وسیله ی سفر ما قطار راه آهن بود و معلوم است كه قطار برای پیاده كردن و سوار كردن مسافرین، ایستگاههای متعدد دارد. چون شب اربعین بود، جمعیت زیادی كه از دهات مجاور می آمدند، برای سوار شدن در هر ایستگاهی ایستاده بودند.

به هر حال جمعیت زیادی داخل قطار را پر كرده بودند، به گونه ای كه داخل كوپه های مسافربری جای خالی نبود و ما در كوپه ای بودیم كه محل چهار پایان بود و صندلی هم نداشت! مردم اكثرا سراپا ایستاده بودند و در راهرو و كوپه ها هیچ جای اضافی نبود! در عین حال، باز در هر ایستگاه بر جمعیت و تزاحم افزوده می شد.

خصوصا در یكی از ایستگاه ها بعضی از اعراب بدوی و كثیف، با پای برهنه و گل آلود سوار شدند و بعضی از آنها را در كوپه ای كه ما بودیم، جا دادند. البته وضع لباس و اندام آنها به گونه ای بود كه من واقعا از آنها متنفر بودم و با خود می گفتم: اینها كی هستند و با پای گل آلود كثیف می خواهد به كجا بروند؟!

با این وضع چه زیارتی؟ آیا اینها هم از زوار محسوب می شوند؟! دراین فكر بودم كه ناگاه به فكرم رسید كه لباس و صورت و تجملات ظاهری نشانه ی آدمیت نیست!

از كجا معلوم كه اینها زائر واقعی امام حسین علیه السلام نباشند؟ چه بسا مردم خوش ظاهری كه به زیارت می روند، ولی در اثر خبث باطنی زائر نیستند! پس اینها را سبك نشمار! شاید تقربشان نزد حق زیادتر از دیگران باشد. با این اندیشه كمی آرام گرفتم.

بعد به یاد آوردم كه من در سن بیست سالگی و گل جوانی، به ضعف چشم گرفتار شده ام. خدایا می شود به من توجهی كنی و در اثر توسل به امام حسین علیه السلام سلامت چشم را به من باز گردانی؟ آیا توسل من در امشب نتیجه ای دارد؟ آیا امام حسین علیه السلام به من عنایتی می فرمایند؟ آیا خدا امشب حاجتم را برمی آورد؟ اجابت دعا كه در


تحت قبه و بارگاه حضرت امام حسین علیه السلام از وعده های حق است!

ناگاه با خود گفتم: به زیارت می روم تا عرض حاجت كنم! وه چه مقام بزرگی! وه چه حاجت كوچكی! مقام رفیع و بلند حضرت اباعبدالله علیه السلام جانباز كوی حق كجا و شفای ضعف چشم من كجا؟! چه انتظار و خواسته ی كوچكی؟! برای نیل به این حاجت می توانم به خواست خدا، از زوار حضرتش استفاده كنم!

در این حال با قلبی دور از شائبه و با صفای باطنی و معنوی و با توجه به مقام زائران آن حضرت، چشمم به پای یكی از مسافران كربلا كه پایش گل آلود بود، افتاد. آهسته دست بردم و به مقدار عدسی از گل خشكیده ی پای او را برداشتم و آن را در دستم سرمه كردم و با دست چپ عینك از چشم برداشتم و با دست راستم آن خاك را به چشمم مالیدم.

مالیدن آن خاك همان و خوب شدن و رفع ضعف چشم همان! دیگر هرگز نیازی به عینك پیدا نكردم. اللهم ارزقنا زیارة قبره و شفاعة جده آمین رب العالمین. [1] .


[1] كرامات الحسينيه ج 2، ص 62 به نقل از توسلات ص 80 - استاد بزرگوار، حضرت آية الله العظمي اسماعيل پور مد ظله، اين قضيه را بدون واسطه از مرحوم ميرزا مهدي بروجردي قدس سره نقل فرمودند.